خرد و باغ ايراني

خرد و باغ ايراني

نویسنده: محمدعلی مرادی

مقدمه
 باغ ايرانی چه نسبتي با خرد ايرانی مي‌تواند داشته باشد؟ برحسب عادت و از نگاه شرق شناسان، خرد ايرانی همواره بعدي عرفاني و ماورائی دارد؛ پس باغ ايرانی كه برآمده از اين خرد است نيز، از این نقطه‌نظر، يك پديده غیرمادی و صرفاً روحانی شمرده می‌شود؛ اما واقعيت خرد و باغ ايرانی يک ناکجاآباد نيست كه صرفاً در عالم تخيل ماورائی تجلی‌یافته است،

بلكه اين باغ حاصل تلاقی عمل و نظری است كه در بستر فرهنگی خاص كوشيده از ذخاير معنوی و مادی خود بهره جوید تا در پاسخ به يک ضرورت حياتي، طبيعت را نظم و سامان بخشد؛ و از اين طريق، توانسته پديده شگفتي را در بطن محيط كم آب پديد آورد. اين كوشش برآمده از خردي است كه تعادل بين عناصر مادي و معنوي را مي‌جويد و ازاین‌رو، خرد و تخيل را مي‌خواهد باهم و در كنار هم داشته باشد؛ و درست به‌عکس تفسير عرفاني و کاملاً روحاني، به ابعاد فني و مادي اين باغ توجه خاص مي‌كند. ازاین‌رو، بايد مؤلفه‌های اين خرد را يافت كه لوگوس و میتوس را باهم تركيب کرده است تا بتواند به اين مهم كه ساخت باغ ايراني است، نائل آيد.

باغ ايراني در بستر اسلام ايراني

باغ ايراني از زواياي متفاوت بررسی‌شده است، گاه آن را از جنبه فرم‌هاي هندسي دیده‌اند، گاه آن را از جنبه اعجاز معماري و فضاهاي تودرتو و شكل‌گيري كوشك‌ها بررسی کرده‌اند؛ و گاه درختان و شكفتگي بوته‌هاي پر از گل بررسی‌شده است؛ اما چگونه مي‌توان آن را چون يك پديده مستقل بررسي كرد و چگونه مي‌توان آن را موضوع فلسفه قرار داد. بيشتر پژوهش‌هایي كه تاکنون از جنبه انديشه در مورد باغ ايراني صورت گرفته است متأثر از پژوهش‌هاي فيلسوف فرانسوي «هنري كربن» است كه فرهنگ ايراني را در يك هم پیوندی با اسلام مي‌داند و ازاین‌رو تعبير اسلام ايراني را به‌کاربرده است، یعنی این‌که باغ ايراني در بستر اسلام ايراني شکل‌گرفته است؛ اما اين تفكر چه مختصاتي دارد و صاحب چه ويژگي‌هایي است؟ آن‌چنان‌که كربن بيان مي‌كند، در جهان ايراني اسلامي، عالم خيال و عالم صور مثالي بين دو ساحت هستي يعني عالم محسوس و عالم معقول قرار دارد. در اين نحوه بينش، جهان به دو ساحت تقسيم مي‌شود؛ اين به بينش ايرانيان پيش از اسلام برمی‌گردد كه در دوره اسلامي مي‌توان تداوم آن را ديد. ازاین‌رو است كه معماري ايراني را با تقسيم چهار قسمت كه درواقع همان الگوي ازلي جهان چهارگوشه است كه همه جنبه‌هاي اين هنر پيامد آهنگ الهي بهشت موعود است، تفسير مي‌شود؛ اما اين بهشت مركزي كه سرچشمه و ضرب‌آهنگ و قلب تپنده هنر ایرانی است، خود را در باغ تعين مي‌بخشد. ازاین‌رو، بنا به تفسیر كربن، باغ ايراني وجهي ملكوتي دارد و اين پرديس يا بهشت در آسمان هفتم قرار دارد. به گفته كربن، متفكران ايراني از قرني به قرن ديگر كوشيدند بر نظامي متمركز شوند كه نه عالم ادراک حسي است نه جهان انتزاعي فهم، بلكه عالمي را بانام‌های گوناگون یادکرده‌اند كه درواقع، از اين ديدگاه، عالم مثال يا عالم مثالين است كه درواقع وهم و پندار است. با تأکید او، اين عالم مثالي جزئي از انگاره كلي است، نوعي جهان‌شناسي است كه محور آن فرشته شناسی است. نمايانگر فضائي است كه خاص فرشتگان است؛ درواقع، جهاني است با ساحت خاص كه از نوعي ماهیت غیرمادی برخوردار است، جهاني است كه در آن زمان و مكان قلب مي‌شوند و آنچه در زير ظواهر نهان بود پديدار مي‌شود تا كه امر ناديده را ديدني كند و به‌عبارت‌دیگر اين جهاني است برزخي كه در لامكان اتفاق مي‌افتاد.
شايگان، يكي از مهم‌ترين شاگردان كربن، اين مطلب را اين‌گونه صورت‌بندي کرده است: «جهان ايراني ازلحاظ جغرافيايي ميان شبه‌قاره هند و جهان عرب قرار دارد و كشور زرتشت، سهروردي، روزبهان و حافظ است. در این جهان، مذهب زرتشت به حلقه اخوت و جوانمردي معنوي تبدیل‌شده است و حماسه پهلواني قهرمانان كهن ايراني به حماسه حكايت‌هاي اشراقي دوره اسلامي. تخيل در اين جهان آن‌چنان نيروي تجسم‌یافته‌ای است كه واقعيت روزمره در برابر واقعيت جادوئي و خلاق رنگي ندارد و بيشتر به وهم و تخيل می‌ماند.»

باغ ايراني در جهان خاكي

باغ ايراني به تعبير كربن ابعادي ماورائي دارد و در لامکان تحقق مي‌يابد؛ اما باغ ايراني كه مدنظر ما است در دل اين زمين خاكي شکل‌گرفته است و ابعادي این‌جهانی و مادي دارد و به‌طور دقيق در مكاني خاص شکل‌گرفته است. مكان آن نه در تاريخ قدسي كه در تاريخ این‌جهانی است. مي‌توان ردِ پاهای آن را در چارچوب زمان و مكان خاص دنبال كرد كه حاصل تناوردگي و تحقق روح ايرانيان است. آنچه كربن صورت‌بندي کرده است، روايت خاص تاريخ و تمدن ايراني از منظر يك شرق‌شناس است، كه با واقعيت معين و تاريخي ايران فاصله دارد. كربن به دليل موقعيت تفسيری‌اش و به دلیل دوري از يك فلسفه عقلي تاريخي و استدلالي نمي‌توانست اين واقعيت را ببيند. ازاین‌رو، باغ ايراني در نزد او باغ خيال است و خيال نيز امري غیرواقع و فراروي از ماده. پس تنها واقعيت روحاني است. اين واقعيت روحاني در حكم جا يا مكان همه‌چیز است كه محل يا آبادي‌اش در قياس با مكان ناكجاآباد است؛ اما باغ ايراني موردنظر اين مقاله، نه پندار، نه اسطوره نه خيال و نه در لامكان است، بلكه تاريخي تكويني است كه دقيق در پاسخ به يك پرسش مادي به مسائل و معضلات خاص اين منطقه كه همان كم‌آبي است، تحقق‌یافته است و توانسته از همه انرژي‌هاي مادي و معنوی بهره گيرد تا چنين پديده شگرفي را تحقق بخشد.
 اينجا باغ ايراني مي‌تواند به يكي از مهم‌ترين چالش‌هاي تفكر در حوزه فرهنگ و انديشه ايراني بدل شود. اگر كربن و شاگردان ايراني او باغ ايراني را در چارچوب عرفان و ناكجاآباد و فرشته شناسی صورت‌بندي كردند، اما واقعيت باغ ايراني نمي‌توانست بدون محاسبه دقيق در امر طبيعت شکل‌گرفته. پس به‌جاي اين‌كه باغ ايراني را تنها از منظر ساحت معنوي و روحي يا از بعد زیباشناسی بررسي كنيم، ابعاد مهندسي و مادي آن را نيز موردتوجه جدي قرار دهيم و اين مستلزم توجه به تحول منطق و متافيزيك در تاريخ تمدن دوره اسلامي ايران است. آنگاه درخواهیم يافت كه خرد ايراني در تحول خود در آموزه و تكوين واجد چه ویژگی‌های مشخص بوده است و وجوه افتراق و تمايز آن باخرد اروپائي دوران مسيحي كدام است و بالطبع، سير تحول آن نيز، البته اگر تحولي صورت مي‌گرفت، به‌گونه‌اي ديگر بود. در اینجا، لازم است به‌طور اجمالي تحول متافيزيك اروپائي را پيگيري كنم تا بتوانم وجوه افتراق آن را دريابم.

شکل‌گيري تئولوژی مسيحي از بطن متافيزيك يوناني

ارسطو خود به‌طور مستقيم از متافيزيك سخني نگفت اما آنچه او در فلسفه اولي طرح كرد نام حكمت يا دانش تئولوژي نهاد؛ و اين همان بود كه در نظام دانش اروپائي لقب متافيزيك لقب گرفت. دانشي است كه به «هستنده به‌مثابه هستنده» مي‌پردازد. در اين دانش، براي اين‌كه بدانند هستنده چيست، ناگزير به دنبال اصل يا سبب اول بودند تا بتوانند واقعيت هستنده را مورد پرسش قرار دهند. پس بالاترين سبب كه همان خدا است را موردتوجه قراردادند. تحول اين متافيزيك، كه درواقع گونه‌اي تئولوژي بود، در قرون‌وسطی مسيحي، متأثر از نئوافلاطونيان و در مقياسي فراتر، تحت تأثیر مسيحيت در بيان تصوير جهان، امر خدا مركزي را صورت‌بندي كردند كه مهم‌ترین واقعيت همان خدا بود، در تئولوژي مسيحي تجلي يافت. درواقع، در اين بيان از تصوير جهان، همه‌چیز در خدا منحل مي‌شود و دنيا تابعي از آن است. برحسب سنت شرق شناسانه، اين مراحل تكوين كه خاص مسيحيت بود، در تحول يهوديت و اسلام نيز منظور شد، حال آن‌كه تحول الهيات در جهان اسلام، به‌ويژه در شرق جهان اسلام، در عرصه نظر به‌گونه‌اي ديگر بود. در اين فرم، الهيات يك تناسبي بين خدا و جهان مدنظر گرفته شد، چراكه دو دين، يعني مسيحيت و اسلام، در آموزه و تکوینشان، متفاوت بودند و نسبت آن‌ها با دنيا و امر مادي متفاوت بود. ازاین‌رو، بايد به ابن‌سينا توجه خاص كرد و منطق شرقيه او را مورد مداقه و تحليل جدي قرار داد. متأسفانه، خود متن منطق شرقيه مفقودشده است و تنها اجزائي از آن براي ما باقی‌مانده است؛ اما مي‌توان اين نكته را از آن برداشت كرد كه ابن‌سينا كوشيد ميان منطق، اسطوره و خرد تعادلي خاص ايجاد كند. كربن، متأثر از جريا‌ن‌هاي انتقادي آلماني، سير تكوين خرد مسيحي را خرد ابزاري ديد و آن را دنبال كرد و كوشيد گزينه‌اي در مقابل اين معضل ارائه دهد. او اين گزينه را در بعد عرفاني ابن‌سينا ديد، حال آن‌كه این‌همه ابعاد ابن‌سينا نبود، بلكه او در يك مجموعه درهم‌تنیده بر مادی بودن خيال و صور خيالي استدلال كرده و جايگاه آن را در بخشي از مغز معرفي كرده بود. نظريه او در باب خيال مبتني بر اصول و مباني فلسفي و ادراک بود. كربن در تفسير خود بوعلي را آغازگر دوره‌اي از تمثيل‌هاي عرفاني مي‌دانست كه با عبور از سهروردي تا حكمت الهي مكتب اصفهان و سپس در مكتب شيخيه ختم شده بود. كربن در بطن تجربه زيسته خود و متأثر از تحول مسيحيت و سپس بحران‌هاي روحي و فكري اروپا، موضوع بحران را در چهار سطح صورت‌بندي كرد.

1- افسون‌زدائي از طبيعت
2- اسطوره‌زدائي از زمان
3- طبيعت‌گرائي ذات انساني
4- ابزاری شدن عقل
او، متناسب با اين چهار سطح، چهار حركت كاهنده را كه همانا فرم‌هاي جوهري به مفاهيم رياضي، گوهرهاي معنوي به انگيزش‌هاي اوليه و سرانجام، از معاد شناسي به تاریخ‌گرائی است، به تعبير خود تشخيص داد. كربن از شقاق در بينش انسان مدرن نام برد و با به‌كارگيري ديالكتيك خرد در نزد ادرنو و یوركهايمر تأکید كرد كه اسطوره خود به عقل و عقل خود به اسطوره مبدل شده است و بدين‌سان، عقل با ابزاری شدن، به ضد خود تبدیل‌شده است. اين خود ويراني عملي ميان عقل و اسطوره يك جدائي بنيادين ايجاد کرده است، چنان‌كه عقل به زيان اسطوره شروع به رشد کرده است كه اين درواقع دیالکتیک روشنگري است. اين همان دركي بود كه به رمانتيك‌هاي اروپا مجال ظهور داد تا بتوانند رشد بي‌اندازه عقل را موردانتقاد قرار دهند و كربن در سنت رمانتيك‌ها تفسيري رمانتيك از فلسفه دوره اسلامي ارائه داد. او بيان مي‌كرد كه انسان غربي احساس نياز به تأویل دارد و هدف آن كشف دوباره زبان اسطوره و شاعرانه است. كربن، در رویارویی راديكال خود با عقل‌گرائی افراطي روشنگري، به‌افراط ديگر كشيده مي‌شود و در تفسير خود از ابن‌سينا وجه عقلي او را نديده مي‌انگارد.

مؤلفه‌ها و فرم خرد ايراني

عقل ابن‌سینایی چه مؤلفه و فرمي را داراست؟
يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي اين خرد، كه مي‌توان گفت در باغ ايراني تعين یافته است، جدا از وجه تخيل، توجه به ابعاد تكنيكي و فني است. اينجا، گونه‌اي ديگر از خرد در حال شكل‌گيري است كه در تمايز بنيادين با مهندسی و تكنيكی است كه از دل ارگانون بيكن و مقدمه‌اي بر آناليز رياضي اويلر برمی‌آید. در جستجوي فهمِ فرم و مؤلفه اين خرد، بايد به جغرافيا و محیط‌زیست طبيعي در تكوين و شكل‌گيري اين خرد توجه كرد. مي‌توان از تعبير دلوز كه از اصطلاح ژئوفلسفه Gephilosophie بهره گرفته است، استفاده كرد تا به فهم و تبيين اين خرد نائل آييم. دلوز از اين اصطلاح بهره مي‌گيرد تا همچون بردول كه از سرمايه‌داري مديترانه‌اي نام مي‌برد تا مؤلفه جغرافيا را در شكل‌گيري و تكوين سرمايه‌داري دخيل بداند، او نیز بتواند مؤلفه جغرافيا را در شكل‌گيري فرم انديشه وارد كند و ظهور فلسفه در يونان را باملاحظه جغرافيا تشريح كند. دلوز، متأثر از نيچه، بيان می‌کند آنچه را در يونان اتفاق افتاده نباید در منشأ و در اصل و بنياد جست، بلكه بيش از هر چیز باید به محيط و اطراف‌واکناف Milieu- - توجه كرد. ما نیز، درست عكس آنچه كربن از تاريخ فرهنگ ما تفسير مي‌كند، براي يافتن مؤلفه و مختصات اين خرد بايد به جغرافياي اين منطقه توجه جدي کنیم و سير تكوين و شكل‌گيري آن را نه در فضاهاي روحاني، بلكه در واقعيت مادي و اتمسفر و محیط‌زیست بجوییم. اينجا فرمي از خرد شكل مي‌گيرد كه نسبتي خاص با طبيعت اطراف خود دارد و روابطش را به‌گونه‌اي ديگر تعريف مي‌كند. پس تكنيك بهره‌برداري از آب و ايجاد انبارهاي مصنوعي و اوليه ذخيره آب و گودال‌هایی كه در آن‌ها آب را جمع‌آوری می‌کردند، ابعاد و وجوه خاص فرم اين خرد را مي‌سازند و در يك رابطه متقابل با محيط خود نيز شكل مي‌گيرند. اينجا است كه دریافتن مؤلفه‌های اين خرد توجه به مسائل مربوط به‌گزینش سرچشمه‌ها و قنات‌ها و احداث آن‌ها مسائلي ويژه‌اند كه موردتوجه مهندسان ايراني در گذشته بوده است. متأسفانه، هنوز كوششی درخور، برای درک ابعاد و مؤلفه‌های اين خرد صورت نگرفته است. اينجاست كه مي‌توان، با اين مقدمات به پرسش نسرين فقيه رسید كه «چرا باغ انگليسي و الگوي تكرار طبيعت آن توانست به مدت دو قرن درون‌مايه جهانی طراحي شهر و باغ سازی باشد». می‌توان گفت خردي كه از بطن مسيحيت شكل گرفت و نهایتاً به روشنگري منجر شد، همواره در دوسویه افراط بوده است و اين دوسویه افراط گونه‌اي دوگانگي بين خرد و تخيل در بنياد تفكر غربي نهادينه کرده است. ازاین‌رو، از يك‌سو در چالش و دشمني با طبيعت آن‌چنان پيش مي‌رود كه به خرد ابزاري مي‌رسد و در سوی دیگر، در واكنش به اين افراط، در مقابل تحول خرد در روشنگري و محدودیت‌های آن تفكر رمانتیک شكل می‌گیرد كه به تقدس طبيعت گرايش می‌یابد. دریکی از اين شاخه‌ها، كربن و شاگردان او، در تفسيري عرفاني از تاريخ فرهنگ ايران، حيات و زندگي ايران دوره اسلامي را صرفاً در فرشته شناسی و اقليم‌هاي معنوي و روحاني تقليل داده‌اند؛ اما فرمي كه تعادل تخيل و خرد را می‌جوید و باغ ايراني برآمده از اين نوع خرداست، از یک‌سو فاقد وجوه ابزاري است، چون اساساً خود را در مقابل طبيعت نمي‌بيند، از سوي ديگر، از انحلال خود در طبيعت نيز جلوگيري مي‌كند. پس ابعاد رمانتيك ندارد. باغ ايراني محصول اين خرد است كه نه در مبارزه با طبيعت است و نه درصدد تقليد از آن است، فرمي از خرداست كه در انديشه نظم و ساماندهي به طبيعت محدودي است كه در اختيار دارد تا بتواند در دل كوير شهر و باغ بيافريند. اين راهي است بس محدود كه ميان دو بزرگ‌راه قرار دارد. بايد اين راه را يافت و بقول انجيل، از در تنگ وارد شد، چراکه تفكر از کوره‌راه‌ها مي‌گذرد.

پايان سخن

باغ ايراني محصول فرمي خاص از خرد است و شكافي را كه در سپیده‌دم دگرديسی انديشه يوناني به مسيحيت روي داد و لوگوس از ميتوس جدا شد و كلمه كه همان خدا بود از محتوي تهي گشت و اين كلمه بدون محتوي بر مقدرات بشر مسيحي حاكم شد، تجربه نكرده است. اين فرم از خرد لوگوس‌مركز نبود، ازاین‌رو، همواره بر آن بوده است تركيبي از تخيل و خرد را فراهم آورد. اين فرم از خرد همواره در كرانه فرهنگ ما ماند و نتوانست دست بالا را بگيرد و به جريان عمده‌اي در تمدن ايران دوره اسلام تبديل شود. ظهور ايدئولوژي‌هاي جديد كه متكي به انديشه ترقي بودند، اين خرد را به انزوا كشاند و حضور شرق‌شناسان و شاگردان آن‌ها نيز مزيد بر علت شد تا كه اين خرد در بين دو سنگ‌آسیای خرد ابزاري و مهندسي جديد و رويكرد عرفاني و شرق شناسانه، انرژي خود را از دست بدهد و نتواند زايشي داشته باشد. شايد، احيای اين خرد راه‌حل آگاهانه و بهینه براي تمدن بشري باشد؛ اما احيای آن نيز منوط به صورت‌بندي كردن آن از جنبه نظري و يافتن تعين‌هاي آن در قلمرو عمل است. باغ ايراني يكي از مصاديق بارز آن است.
(به نقل از «جستارهای شهرسازی» شماره 35)

 

منابع: 

 

1- داريوش شايگان: هنري كربن، افق تفكر معنوي اسلام ايراني، ترجمه باقرپرهام، چاپ پنجم، انتشارات فرزان، سال 1387
 2- هانري كربن: بن‌مايه‌هاي آيين در انديشه سهروردي، ترجمه محمود بهفروزي، انتشارت جامي، چاپ اول، 1384
 3- زهرا برقعي: خيال از نظر ابن‌سينا و صدرالمتالهين، موسسه بوستان كتاب قم، چاپ اول، 1389
 4- مهدي فرشاد: تاريخ مهندسي در ايران، نشر بلخ، چاپ سوم، 1376
 5- موسسه توسعه هنرهاي تجسمي: باغ ايراني، حكمت كهن منظرجديد، چاپ اول، 1383
 Heirich Schmidinger – Metaphysik -Auflage2- VerlagW.kohlhammer 2006
 Gilles Deleuze –FelixGuattari- Was ist Philosophie ErestAuflage 2000. Suherkamp Verlag