نقد كتاب انديشه آزادي

نقد كتاب انديشه آزادي

نویسنده: محمد علی مرادی
 

كتاب انديشه آزادي اثر محمد طبييان، موسي غني نژاد، حسين عباس علي كمر، با زير عنوان نگاهي از منظر اقتصاد سياسي به تجربه ايران معاصر می‌کوشد بزرگ‌ترین دغدغه ايرانيان را در دوران معاصر كه همانا عبور از عقب‌ماندگی و برپائی نظمي جديد متناسب با دوران جديد است را بررسي كند و در جستجوي يافتن پاسخ به اين مسئله، كه چرا كشور ما به‌رغم تلاش‌های بسيار نتوانسته است وارد جرگه كشورهاي توسعه‌یافته شود را پي گيرد، نويسندگان در پيگيري اين پرسش اساسي نگاهي اجمالي به اين مقطع تاريخ ايران می‌اندازند و همانند همه تحقيقات مرسوم از عباس ميرزا آغاز می‌کند.

سپس به امیرکبیر و پروژه نوسازي او آنگاه افرادي چون ملكم خان، آخوندزاده سپهسالار كه به همراهي مستشارالدوله نظام قانوني جديدي را بر اساس اصول عرفي نوشت كه درواقع نخستين طرح رسمي قانون اساسي نام دارد، اشاره می‌کند آنگاه به نهضت مشروطيت و كوشش علما مانند حاج ميرزا حسين تهراني، حاج شيخ عبدالله مازندرانی و آخوند خراساني می‌پردازند و سرانجام به رضاشاه و محمدرضا پهلوي اين شكست نهضت آزادی‌خواهی را گوشزد می‌کنند و در ادامه به گرايش چپ در ايران می‌پردازند كه چگونه در تناقض فرد، جامعه طرف جامعه را گرفتند و از فرد غافل شدند. درواقع آن‌چنان‌که نويسندگان ادامه می‌دهند و می‌کوشند با مرور به تاريخ تفكر اروپا نشان دهند كه چه سان خرد مدرن در آنجا شكل گرفت و در اینجا نتوانست پا بگيرد. آن‌چنان‌که نويسندگان محترم كتاب درنتیجه كتاب تأکید كردند كه چرا خردورزی دنياي مدرن نتوانسته در كشور ما ريشه دواند به اين فرضيه اصلي می‌رسند كه مهم‌ترین عنصر تشکیل‌دهنده انديشه مدرن و به‌تبع آن جامعه مدرن مفهوم و منزلت فرد هميشه مورد غفلت اكثر انديشمندان ايراني قرارگرفته است و ازاین‌رو درنتیجه اين غفلت دور افتادن از هدف اصلي و گرفتار آمدن در دور باطل چالش‌های بی‌حاصل سياسي و اجتماعي و اقتصادي بوده است. نويسندگان در ادامه به فرضيه ديگري می‌رسند كه تداوم تفكر و ارزش‌های جمع گرايانه سنتي قبیله‌ای كهن و طرح آنها در قال مفاهيمي مانند ملی‌گرائی و سوسياليسم و عدالت اجتماعي و مصلحت عمومي بوده است. كتاب مانند اكثريت قريب به‌اتفاق كتبي كه در اين زمينه انتشاریافته است فاقد اسلوب علمي است و كمتر به مباني مسائل و دگردیسی مفاهيم در چرخش زباني می‌پردازد اين بدين شكل است كه كتاب در تحليلي كه از تحولات غرب ارائه می‌دهد بی‌توجه به مباحث نظري ساختار آكادميك غرب در اين زمينه است. اينكه آيا تحولات اروپا در عرصه نظري يا در عرصه عمل بوده است، آيا نخست با عمل بوده است كه آزادي رقم خورده است يا در حوزه نظر مطلبي است كه می‌تواند افق‌های نظري را باز كند آنگاه‌که اين پايه روشن شد نسبت اين عمل و نظر سنجيده شود. اينجا دو دورنما و دو جهت خود را نشان خواهد داد قبول هرکدام از اين فروض است كه گزارش از موضوع را تعيين می‌کند، اگر تحولات در عرصه عمل است بايد به عمل‌گرایان توجه شود و عمل و كنش آنان موردنقد در عرصه عمل قرار گيرد اما اگر مسئله در حوزه نظر است بايد به مباني نظري جامعه و ساختار علوم سنتي توجه شود و با آنها وارد چالش شد. اینجا مقصود از عمل عرصه‌های عمل سياسي، اجتماعي، اقتصادي، است كه صنعتگران و سیاست‌مداران و دیگر عملگران اين دوره تاريخی را شامل می‌شود؛ اما گویا نویسندگان مسئله را در قلمرو نظر جستجو می‌کنند اما ما هیچ بحث جدی در مبانی تئولوژی و فلسفه غرب و سنت فکری ایران دوران اسلامی مشاهده نمی‌کنیم اینکه مرتب بیان شود که به فرد توجه نشده است نمی‌تواند بحث نظری باشد اگر می‌خواهیم شکل‌گیری یا عدم شکل‌گیری فرد را در عرصه نظر دنبال کنیم ناگزیر باید به موضوع «من» بپردازیم و دریابیم سرنوشت من درروند تاریخی خود چگونه به سوژه ارتقا یافت و چگونه من از خصلت جوهری خود به کنش رسید و به شخص تبدیل شد آنگاه در میسر خود چگونه کنش خود را موضوع تأمل قرار داد و چگونه تحول جوهر به سوژه ممكن شد تا از این رهگذر به من کنشگر و با كاركرد رسيد همه داستان دل‌انگیز دنیای اندیشه غربی است که با ساده‌سازی مانند آنچه در کتاب اندیشه آزادی رقم خورده بسیار متفاوت است، شاید بتوان گفت داستان غم‌انگیز تاریخ ما که نویسندگان درصدد بیان آن هستند، داستان همین ساده کردن قضایا است چند صباحی قبل می‌خواستیم سوسیالیسم را با ساده کردن فلسفه در فرم‌های جورج پولیستر و یا اقتصاد به زبان ساده و امثالهم اجرا کنیم امروز که در جهان چیزی دیگر مد شده همین ساده اندیشه‌ای را در دفاع از به‌اصطلاح سرمایه و دفاع از فرد دنبال می‌کنیم و هر مطلب جدی را که مبني بر تضاد فرد و جمع، دولت و جامعه، حقوق و اخلاق، درون و برون است را ساده کرده و آن‌را به پیکارهای ایدئولوژیک تبدیل می‌کنیم و بلافاصله در سمتی از این تناقض‌های بنیادین بشر می‌ایستیم و غافل از آنیم که جوامع متمدن امروز نه سرمایه‌داری‌اند و نه سوسياليستي بلكه این جوامع به‌طور مداوم در حال تركيب هستند تا كه دینا میزمی پویا ايجاد كنند درواقع این جوامع جدال مداوم و تأمل در این تناقض‌ها هستند. اینجاست که «ایده آزادی با ایده عدالت» در کنار هم توأمان‌اند هم‌چنین «آزادی و امنیت» و هم‌چنین «ثبات و تغییر» قدرت و نقد قدرت این تضاد مداوم و تنش همیشگی است که اندیشه تراژیک را رقم می‌زند تا این بیان کانت معنا گیرد که پرنده در آسمان پرواز می‌کرد و با خود می‌اندیشید که اگر هوا نبود چگونه من می‌توانستم بیشتر پرواز کنم پرنده اما نمی‌دانست که اگر هوا نبود او اساساً نمی‌توانست پرواز کند. ازاین‌رو منافع فرد همواره در وحدت و تضاد با علايق عمومي است، حل هرکدام از اين تناقض‌ها منجر به مرگ بشر می‌شود و توتالیتاریسم در فرم چپ و راست در توهم است تا كه اين تناقض‌های پوياي ساحت بشري را حل كند. كتاب انديشه آزادي روايت ساده‌شده از ايده و مفهوم آزادي است ما بايد از اين ساده‌سازی‌ها عبور كنيم اين ضرورتي اساسي براي سرنوشت ماست.