برای دستیابی به چنین رویکردی باید کنش و واکنش هر منطقه این سرزمین پهناور مورد تعمق و بررسی قرار گیرد. درواقع علم به جزئیات و پرداختن به مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم در اصفهان، یزد، کاشان، گیلان و مازندران، خوزستان، بلوچستان و خراسان هنگامی تحقق خواهد یافت که دانش رایج بتواند از رویکرد خاصی که ميتوان به آن رویکرد انتروپولژیک گفت بهطور بهینه بهره گیرد. یکی از مهمترین مسائلی که در این زمینه واجد اهمیت است، رفتار و کنش و عملکرد مردم متفاوت در اقلیم متنوع جغرافیای ایران است، برای بررسی و تأمل در این رفتار و کنش ازجمله باید پرسشی انسان شناسانه داشت. ازاینرو باید پرسید که نخست ایرانی کیست و در ادامه مردم ساکن در این جغرافیا چه کسانی هستند؟ برای نمونه تهرانیها، خراسانیها، مازندرانیها، گیلانیها و اصفهانیها واجد چه خصوصیات ویژهاي هستند؟ و در رفتار، کردار و منش واجد چه وحدتها و چه تمایزاتی هستند، در اینجا ميخواهیم درباره کنش و منش اصفهانی بهویژه در عرصه اقتصادی بهاجمال تأملکنیم. پرسش از اینکه اصفهانی کیست، درواقع پرسشی انسان شناسانه است. ازاینرو باید در پاسخ به این پرسش از اسلوبهاي این رشته استفاده کرد. در افواه عمومی صفتهاي متفاوت و متنوعی را به اصفهانی و اصفهان نسبت ميدهند، گاه او را حسابگر و اقتصادی، گاه «زرنگ و کاری» و گاه محافظهکار و بسته نامیدهاند، اما بهواقع «اصفهانی» کیست؟ و اصفهان چگونه جايی است؟ چه مناسبات اقتصادی در تاریخ این شهر تعریفشده است؟ این پرسش آنترپولوژیک را چگونه ميتوان پاسخ داد؟ اگر هم نتوان اساساً برای آن پاسخی یافت، شاید بتوان درباره آن تأمل کرد و از رهگذر این تأمل به شناخت واقعی بخشی از مردم این سرزمین نزدیک شد، یکی از مهمترین مؤلفههایی که باید در این رویکرد به آن توجه کنیم، این است که اقتصاد در شرايط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، جغرافیایی قابلبررسی است، برای بررسی منش و رفتار اصفهانی، پیش از هر چیز، شناخت جغرافیای اصفهان، امری ضروری است. اصفهان شهری است در تقاطع کویر و کوهپایه، این خصوصیات مهمترین مؤلفهای است که هستی مکانی اصفهانی را رقم ميزند، ازاینرو ميتوان گفت کنش کویری امری است که جوهر رفتار اصفهانی را در حوزه اقتصاد، تشکیل ميدهد، اما در جوار کویر، اصفهان صاحب رودخانهاي است. روحیه کویری چگونه ميتواند در دل خود، باغی ایجاد کند.
ميتوان گفت باوجود کویر، استراتژی گسترش شهر در دوره حکومت شاهعباس نگاهی شرقی بود. او برای اینکه بتواند حرکت کویر را مهار کند، در شرق به احداث باغهاي توت همت گماشت و از طریق این باغها چرخه تولیدی ایجاد کرد تا این چرخه بتواند فعالیتی اقتصادی را ساماندهی کند كه شامل باغ توت، کرم ابریشم و ریسندگی ميشود و فرهنگ ریسندگی و تولید صنعتی را در اصفهان نهادینه ميکند. این فعالیت ایجاد باغ را ميتوان ناشی از خردی دانست که ميکوشد نسبت دیگری را با طبیعت برقرار کند. کنش و رفتاری که از یکسو نمیخواهد با طبیعت جدالی همهجانبه داشته باشد، از سوی دیگر نميخواهد در طبیعت منحل شود. ازاینرو ميکوشد با طبیعت بهگونهای تعامل کند و بياميزد. پس اصفهان اقلیمی است که نقطه تقاطع کویر و کوهپایه محسوب ميشود، با حضور رودخانهاي جاری در آنکه باعث ميشود، مفهوم آب سیلانی جدی داشته باشد، اما نه چون مناطق شمالی و نه کم آب همچون مناطق کویری ناب. اين وضعيت کنش خاصی را در مردم این ناحیه ایجاد کرده است که درک کنند نه آنچنان ثروت طبیعی دارند که بتوانند سبکبال و بدون دغدغه از مواهب طبیعی بهره باشند، نه آنچنان فقيرند که مجبور به مهاجرت شوند. پس باید خردی را بارور و تناور کنند که با همهچیز با تأمل و محاسبه برخورد ميکند و بتواند با این محاسبه زندگی را سامانی درخور دهند. جدا از این مؤلفه یعنی بستر جغرافیايی، حضور مانوفاکتورهای ریسندگی، منش و کنش کار و دقت صنعتی را با آن روحیه حسابگر و با ثروتهاي طبیعی در هم ادغام کرد و آنرا در روحیه اصفهانی تناورتر کرد. حاصل آنکه روحیه جزئینگر و ظریفی را بهگونهای نهادینه کرد که تجسم آنرا ميتوان در هنرهای دستی اصفهان سراغ گرفت، چراکه کاردستی و تولیدی روحیه دروننگری را منتقل ميکند و زمینه کار و زحمت را بهگونهای فراهم ميآورد که بهتدریج با احداث کارخانههاي نساجی در اصفهان، قطب کارگری ایران شکل ميگیرد و صدای سوت کارخانهها در شیفتهاي مختلف نظمی نوین را در روحیه اصفهانی ميکارد و اینگونه است که کار در اصفهان مفهومی خاص ميیابد. جدا از این ابعاد، ميتوان ابعاد تاریخی در حیات ذهنی و روحی مردم این منطقه را در منش و کردار و رفتار آنان دخیل دانست که همانا حضور دینی توحیدی است. اصفهانیها درروند تاریخ با قبول شریعت اسلامی، دین اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند و در دوران صفوی شیعه شدند، اما از جنبه پدیدارشناسی باید همواره منظور داشت که پیش فهمهاي انباشته در بطن روح تاریخی یک قوم چگونه در باورها و اعتقادات نو مؤثر واقع ميماند. اگر در مناطق عشایری از جنبه دینشناسی با دین طبیعی روبهرو هستیم، این دگرگونی واجد مختصات و خصوصیات و مؤلفههای دیگر را نميتوان بهعنوان پیش فهمها در دیانت جدید نادیده گرفت. ازاینرو اگرچه از جنبه اعتقادی به دیانت نو رو ميآورند، اما منش و کنشهاي دیانت قبلی بسیار قابلمشاهده است. بعد از شناخت بستر جغرافیایی، زمینههاي صنعتی و باورهاي ذهنی، باید به مؤلفه دیگری پرداخت.
موقعیت ژئوپولتیک اصفهان
اصفهان در مرکز ایران قرار دارد و ازآنجاکه ایران گذرگاه بوده، همواره مورد تاختوتاز قرار داشته است. این تاختوتاز مداوم به ایران بهطور عام و اصفهان بهطور خاص سبب گونه و نوعی بیثباتی در این منطقه شده است. این بیثباتی و ناآرامی اثرات خود را در روحیه اصفهانی بهجا گذاشته است. ازاینرو همواره بیان ميشود که اصفهانی ثروت و سرمایهاش را روی یک محور سازماندهی نميکند و شش محور متمرکز را قابلبررسی کرده است تا اگر یک محور آسیب دید، بتواند روی محورهای دیگر فعالیت کند، پس ميتوان اصفهان و اصفهانی را در رفتار و کنش اقتصادی اینگونه صورتبندی کرد.
1– بسترهای جغرافیايی که اصفهان را در تقاطع کویر و کوهپایه قرار داده است، ازاینرو روحیه مقتصد او ناشی از استفاده بهینه از آب است.
2– حضور کویر باعث ایجاد باغ شده است و اصفهان باغی در کویر است و حضور باغ در دوران شاهعباس باعث ایجاد باغهاي توت در شرق اصفهان شد و از طریق این باغهاي توت چرخه صنعتی شامل سه مرحله درخت توت، کرم ابریشم و ریسندگی شد و این زمینهاي شد تا با احداث صنایع نساجی کار و زحمت باکیفیتی دیگر در اصفهانی نهادینه شود.
3– حضور دین توحیدی بهویژه خدا جهان را از هیچ ميآفریند، پس خدا کنشگر است و انسان عکسی از خدا است، پس انسان کنشگر است، این پیش فهم را در تحول به دوره اسلامی جا داده و روحیه فعالیت و کنشگری را در آن تناور کرده است.
4– اصفهان در مرکز ایران است و ایران همواره مورد تاختوتاز بوده، ازاینرو همواره حس ناامنی برای مردمان این منطقه امری جدی بوده است. پس اصفهانی همواره در حال ذخیرهسازی است، با تأمل مصرف ميکند و ميداند که به خاطر ناآرامیها باید سرمایهاش را تنها بر روی یک محور سامان ندهد و وجوه مختلفی را در نظر بگیرد.