تبهای اولیه
نویسنده: محمدعلي مرادي
مفاهیمِ رؤیا، حافظه، تخیل، یادآوری درواقع مفاهیمی هستند که در سنت روشنگری به آن بیتوجه بودند. هنگامیکه کانت بهمثابه فیلسوف روشنگری کوشید فلسفه فهم را بنیاد بگذارد به فهم وزنی بسیار داد ازاینرو کتاب «سنجش خرد ناب» را (اگر دقت کرده باشیم) دو بار مینویسید؛ یکبار در آن فهم وزن بیشتری دارد و یکبار نیروی تخیل اهمیتی درخور مییابد و مدلی ارائه میشود كه بهصورت: حسگانی، فهم، خرد آرایش مییابند؛ اما در فاصله بین حسگانی و فهم نیرویی را متصور میشود که به آن «نیروی تخیل» میگوید.
اینجاست که تصویر، شماتیک صورت میگیرد. درواقع در فهم، مفاهیم شکل میگیرند و در نیروی تخیل تصویر یا استعاره. اینجا تقریر محل نزاع علومی است که میخواهند متکی به مفاهیم باشند و علومی که میخواهند متکی به تصاویر باشند.درواقع پرسش این است که ما در علوم بایستی دغدغه مفاهیم داشته باشیم یا دغدغه تصاویر. میتوان گفت علوم انسانی تا دوران بسیاری بهواسطه کوششی که هگل مبذول داشت (و در منطق خود آموزه مفهوم را بر سریر قدرت نشاند و تفکر مفهومی را به اوج رساند) بیشتر در چارچوب مفهومی ماند؛ اما با کشف ویکو که کتابی بنام «منطق تخیل» نوشت، در این مورد افقهای نوینی پیش پای علوم انسانی باز شد. بدين ترتيب توجه به نیروی تخیل بیشازپیش در مقابل دانشمندان علوم انسانی قرار گرفت و این شروع سنجش تفکر مفهومی بود، اتفاقی که در مکتب بازل صورت گرفت.
افرادی چون سمپر، بوکارت، نیچه در این مکتب بهطورجدی به چالش با منطق هگل پرداختند و بر پایه نه منطق مفهوم بلکه نیروی تخیل به استعاره و تصویر توجه ویژه کردند. میتوان گفت اگر جدال علوم اجتماعی و علوم فرهنگی را بخواهیم صورتبندی نظری کنیم باید به تنش بین نیروی فهم و نیروی تخیل توجه کنیم اینجا درواقع جدال هگل و ویکو و نیچه است. فلسفه تاریخ را هگل در منطق مفهوم ارتقا داد. حال پرسش این است که چگونه میتوان با منطق تخیل تاریخ نوشت اینجاست که بجای تاریخ دولت باید به تاریخ فرهنگ پرداخت آنگاه مواد تاریخی چیز دیگری خواهند بود، ادبیات شعر، بیوگرافی و روایت همه مواد موردمطالعه خواهند بود. بدین خاطر بود که دیلتای که در اوج این مباحث در بازل بوده است به اهمیت شعر و ادبیات و مواد روایی در نوشتن تاریخ فرهنگی بیش از هر چیز واقف بوده است. ازاینرو میتوان او را پدر معنوی علم فرهنگ نامید.
با این وزنی که تخیل به خود گرفت حالا باید «زمان» که قهرمان آثار هگل است را بهگونهای دیگر دید و آن اینکه اگر هگل بهمثابه فیلسوف مدرن در زمان آینده میاندیشد امری که در سنتی که یواخیم فیوره در اعماق قرونوسطی بنیان نهاد و از طریق اندیشه به زمان آینده بذر اندیشه پیشرفت را در الهیات مسیحی افشاند اکنون میتوان آنرا نقد کرد. به يك معني میتوان به تاریخ نه از منظر اندیشه پیشرفت یا زمان آینده بلکه از منظر حافظه، توجه کرد. در مورد حافظه فروید برای ما زمینه را فراهم کرده بود تا هال باخ کتاب درخشان و ماندگار خود را به نام «حافظه و شرایط اجتماعی» بنویسد. با توجه به حافظه است که رؤیا موضوعیت مییابد. گفتیم فروید زمینه را فراهم آورد او در کتاب مهمش «معنای رؤیا» از رؤیا اعاده حیثیت کرد. رؤیا توسط دکارت و حتی کانت بهطور مدام مورد تحقیر واقع میشد پس علوم انسانی باید به رؤیا همچون امر واقع توجه جدی کند اگر میخواهد به واقعیتی واقعی دست پیدا کند. در چنین بستر فرهنگی فکری بود که جیمز جویس مهمترین رمان قرن بیستم یعنی «اولیس» را نوشت. رمانی که از جنبه فرم بر گفتوگوی درونی متکی است که در ایران آنرا «سیالیت ذهن» ترجمه کردهاند. اینجاست که رمان به مصاف تاریخ میرود و بیان میکند اگر تاریخ، تاریخ پیشرفت است پس رمان است که تاریخ جبران مینویسد. اگر تاریخ از روی نعش افراد حرکت میکند و گونهای آناتومی خشونت است، رمان هنر روایت است و ازاینرو وجهی اخلاقي دارد؛ اگر اندیشه پیشرفت با اتکا به فهم روبهجلو دارد رؤیا، حافظه، خاطره به عقب برمیگردد تا فاجعه را که در غالب پیشرفت بر انسان، حیوان، گیاه و طبیعت روا شد دوباره بازنویسي کند؛ به یاد بیاوریم تزهای تاریخ بنیامین را.
سخن را با روایتی یهودی به پایان میبرم: خاخامی با یارانش به کوه میرود و آتشی روشن میکند و دعایی میخواند. این خاخام میمیرد خاخام بعدی به کوه میرود اما مکان را فراموش میکند اما آتشی روشن میکند و دعایی میخواند. او نیز میمیرد. خاخام سوم به کوه میرود، مکان را فراموش کرده است و راه و رسم آتش روشن کردن را نیز فراموش کرده است، اما دعایی میخواند. او نیز مثل همه انسانها میمیرد. خاخام چهارم به کوه میرود اما او مکان را فراموش کرده است رسوم و آداب آتش روشن کردن را فراموش کرده است و حتی دعا را فراموش کرده است. تنها دست به آسمان بلند میکند که: خدایا کمک کن ما این داستان فراموشی را فراموش نکنیم. شاید علم فرهنگ کوششی است برای اینکه این «روایت فراموشی» فراموش نشود.